نسشت آینده پژوهی دانشگاه اسلامی باید ها و نباید ها

تعداد بازدید:۲۰۳

گزارش نسشت آینده پژوهی دانشگاه اسلامی باید ها و نباید ها

شرکت کننده ها : اقایان دکتر حسین خزایی ، عقیل ملکی فر ،صادق پیوسته ، علی چاپرک

سالن شکویی دانشگاه تربیت مدرس

در یکصد سال اخیر، ایرانیان با وجود داشتن منابع غنی انرژی همچون نفت و گاز، اما متاسفانه نیروی انسانی توانمند برای مدیریت فرآیند پیشرفت  در اختیار نداشته‌اند.در فرآیند پیشرفت ، مجموعه ساختار و توانمندی‌های ذهنی تعیین کننده است. در واقع مسأله  اصلی در فرآیند پیشرفت  در ایران این بوده است که ما نیروی انسانی دانش آموخته توانمند به  اندازه لازم و کافی در اختیار نداشته‌ایم. فراتر از این، نیروی اجتماعی و سیاسی لازم برای پیشبرد فرآیند پیشرفت را در اختیار ندارند. به تعبیری، شاید در نظر و تئوری، درک مناسبی از پیشرفت  دارند اما در عمل توان تحقق فرآیند پیشرفت  را ندارند. ما نمی توانیم هیچ تحولی را در کشور به پیش ببریم، مگر اینکه پیشرفت را از حوزه آموزش آغاز کنیم. هنوز هم که هنوز است نظام آموزشی ما به شیوه هشتاد سال گذشته اداره و سیاستگذاری می‌شود. یعنی این نظام بیشتر حافظه  محور است تا رابطه محور، هنوز مشق محور است تا منطق محور، هنوز معلم محور است تا  دانش‌آموز محور،‌ هنوز دفترچه محور است تا ذهن محورِ، هنوز فرد محور است تا جمع محور، هنوز آموزش محور است تا پرورش محور، هنوز نمره محور است تا ظرفیت‌محور، هنوز نقطه محور است تا فرایند محور.و بطور خلاصه :

 1 -سیستم آموزش همسان ساز

در صدد تولید یک سری انسان های همسان است. درست مانند یک کارخانه تولید صنعتی که قرار است محصول مشخصی را بیرون بدهد و جالب اینجاست که نمی تواند!

2 - سیستم آموزشی  با تم نظامی

تم آموزشی تم پادگانی است که سربازانی در آن اصطلاحاً به "اجباری" آمده اند. کار اول این پادگان تحویل گرفتن افراد و نگهداری آنها برای مدت معینی است. در این مدت برای سرگرم کردن این افراد، آموزش هایی هم به آنها داده می شود و خودشان هم می دانند که قریب به اتفاق این آموزه ها در بیرون از پادگان به هیچ دردی نمی خورد.

3 - سیستم آموزش فرسوده ساز،

 از زاویه ای دیگر، شکنجه گاه است. سیستم آموزشی تم آموزشی تمی که هم اساتیدش را فرسوده و هم استرسی دائمی را به دانشجوبان تحمیل می کند.کشتارگاه بسیاری از استعدادهاست، استعدادهایی که یا کشف نمی شوند یا در میان انبوه محفوظات و نمره سالاری و امتحان محوری هدر می روند.

سیستم آموزش ماشینی،

 امتحاناتی که باید تنها یک جواب مشخص و از پیش تعیین شده را بدهد و حق بروز هیچ گونه خلاقیتی از خود ندارد نیز چنین روندی وجود دارد.در یک سیستم آموزشی معقول علاوه بر یکی دو مهارتی که آموخته می شود باید مهارتهای ذیل نیز  در دانشگاه ها آموزش داده شود:

 

مهارت هایی که بایددر برنامه ریزی آموزش آینده آموخته شود :

  • چگونه باید کار گروهی انجام دهند،
  • چگونه به همدیگر کمک کنند،
  • چگونه خشم خود را مدیریت و دیگران را ببخشند،
  • مهارت های حل مسأله را بیاموزند،
  • با آداب معاشرت آشنا شوند،
  • لذت بردن از زندگی را یاد بگیرند،
  • راستگویی را در وجودشان نهادینه کنند،
  • روا داری را بیاموزند،
  • نحوه برخورد با افراد متفاوت (نژادی، مذهبی، معلولان، جنس مخالف و ...) را یاد بگیرند،
  • با هنر گوش دادن و گفت‌و‌گو آشنا شوند،
  • با انواع مدیریت های بنیادین زندگی مانند مدیریت زمان، مدیریت خویشتن، مدیریت مالی و ... آشنایی ابتدایی داشته باشند،
  • "نه" گفتن را یک توانایی اساسی بدانند،
  • با اصول کلی تغذیه، خواب و مراقبت از بدن آشنا شوند و نظایر این ها.

چگونگی اجرایی کردن الگوی مطلوب

در نگاه نخست، هر طرحی که بخواهد اجرایی شود، از همین دیوان‌سالاری باید گذر کند اما باید توجه داشت که یک راه دیگر هم وجود دارد. ایجاد چشم‌اندازهایی برای دگرگونه نگریستن و آنگاه منتشر کردن آن‌ها و امید داشتن به این که ذهن‌های جویا و پویای افراد، با جذب و هضم این چشم‌انداز، خود به خود، در برساختن و پرداختن و عملی ساختن طرحی بزرگ، دست‌اندرکار شوند. بنابراین، گشایش افق‌های نو به عنوان هدف اصلی و کلی، بدین ترتیب معنا می‌شود. برنامه‌ی گام به گام تنها زمانی طلب می‌شود و مؤثر خواهد بود که چشم‌انداز مناسب در گروه‌های مردم شکل گرفته باشد و برنامه، جلوه‌ی عملی آن شود.  

طرح ساده از آنچه این الگو به دنبال آن است، چنین است که گذشته از سطح علت‌ها به عنوان زیربنای امور و رخدادها به عنوان ظواهر امور، می‌توان وقوع چندین آینده را در اثر تداوم روندها یا جریان‌های دنیای امروز برای تمدن اسلامی باور نمود. احتمالا بتوان محتمل‌ترین آینده را نیز مشخص نمود. آن آینده‌ی محتمل، با آنچه مطلوب است برای تمدن اسلامی، فاصله دارد. به چنین فاصله‌ای در بخشی دیگر از گزارش این الگو، اشاره خواهد شد. برای این که چنین فاصله‌ای نشان داده شود، هم آینده‌ی مطلوب تمدن اسلامی و هم آینده‌های محتمل در بخش‌هایی از گزارش کلی مورد بحث قرار خواهند گرفت. افق‌های نو، که ارائه‌ی آن‌ها هدف اصلی و کلی ما است، افق‌هایی هستند برای اندیشیدن، دیدن، حس کردن و ساختن آن تمدن مطلوب و کاهش زاویه‌ی روندهای فعلی با روندهایی که آن آینده را می‌سازند. گفته‌اند که بهترین راهِ پیش‌بینیِ آینده، ساختن آن است و سنگ بنای ساختن آینده‌ی نو، خلق افق‌های نو است.   

ساختن آینده‌ی مطلوب، الگو می‌خواهد. در تعریفی که ما بدان پای‌بند خواهیم بود، الگو مجموع دکترین‌ها و دورنماست. در این تعریف، دورنما آن تصور باورمندانه‌ای است که از آینده داریم. دورنما، محقق شدنی است و یوتوپیا یا ناکجاآباد نیست. دورنماها را مردم می‌بینند و کم و بیش به باور خود تشخیص می‌دهند که امروز در چه راهی پا بگذارند تا به دورنمای مطلوب خود برسند. برای رسیدن به دورنما، دکترین‌هایی ارائه می‌شود. دکترین‌ها، اصول بنیادین و کلی الگو هستند. تصور جمعی و باورمندانه‌ی پیروان، این اصول را برای‌شان آشکار و بدیهی جلوه می‌دهد. با این تعاریف، گرچه پیچیدگی‌های فلسفی و علمی و عملی مکاتب و نظریه‌ها را می‌پذیریم، هر الگوها را بسیار ساده و برای هوادارانش، بدیهی می‌یابیم. 

گروه‌های متنوع و متعدد مردم، کمتر بر سر امری پیچیده و فلسفی به توافق می‌رسند. آنان به الگوها گرایش می‌یابند و به همین خاطر، الگوها را به شکل‌های ایدئولوژیک، گفتمانی و مانند این‌ها می‌توان دید. در گزارش کلی این الگو، لازم خواهد بود دست‌کم به برخی یوتوپیاها و الگوهای مهم در تاریخ بشر نیز جداگانه اشاره شود چرا که شفاف‌سازی الگوی ساختن آینده‌ی مطلوب تمدن اسلامی، تنها در مقایسه با یوتوپیاها و الگوهای دیگر امکان‌پذیر خواهد شد. آشکار است با این حال، هر الگویی که برای تمدن اسلامی مطلوب طرح شود، گامی است ابتدایی به مقصود دامن زدن به گفت‌وگویی جمعی که به ویرایش و پیرایش آن خواهد انجامید.             

الگوی مطلوبی که در گزارش کلی از آن سخن گفته خواهد شد، جهان تعالی است. دکترین محوریِ در ساختن جهان متعالی، آموزش است و دکترین‌های دیگری همچون انتظارمحوری به جای منفعت‌محوری نیز در آن وجود دارند که در جای خود به تفصیل مورد بحث قرار خواهند گرفت. بدیهی است که آموزشِ مورد بحث برای جهان تعالی و رسیدن به سطوح متعالی، آموزش تعالی‌بخش، و تمام دکترین‌های دیگر آنان نیز بر محور تعالی‌بخشی هستند مانند انتظار تعالی‌بخش. آینده‌ی متعالی جهان در دورنمای این الگو، توضیح داده می‌شود و بر مبنای مقایسه‌ی آن با دورنمای جهان فعلی، فاصله‌ی مورد بحث ما مشخص خواهد شد.

تخیل جامعه و جهان متعالی، سبب می‌شود اسطوره‌های مورد اشاره در آن جهان را تصور کنیم یا تفاسیر مناسب از اسطوره‌ها را بتوانیم بیابیم، جهان‌بینی‌ها و گفتمان‌هایی که با آن جهان سازگار هستند را رفته رفته برسازیم و چشم‌انداز طرح سیستم‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مناسب را پیشنهاد دهیم تا به سطح عینی و ملموسی که ما را به آن سمت و سو می‌برد، دست یابیم یعنی باید آن دورنما خلق و پدیدار شود و چنین خلاقیت و پیدایشی، نیازمند حضور گروه‌های مختلف مردم و توانی عظیم است که تنها از گرایش و توافقی جمعی بر سر یک الگو پدید می‌آید. چنین الگویی را ما اسلامی می‌نامیم نه اسلامی‌ایرانی زیرا هر کشور، جایگاه خود را در این الگو خواهد یافت و این گونه نیست که الگویی ملی مدنظر باشد. نمود آموزش تعالی‌بخش، آموزش پیامبر اسلام است که نگاه و زندگی مردم را دگرگون‌‌کرد. راه او وابسته به کشور و مردمان خاصی نبود. راه او جهانی بود اما مردمان هر منطقه‌ای، جایگاه خود را در رسالت او می‌یافتند و می‌ساختند.

دیوید بوهم در بخش آموزش خلاقانه از کتاب «درباره‌ی خلاقیت» که سخن از خلاقیت و پیشرفت ‌ی فردی است با مثال زدن هلن کلر، می‌گوید وقتی فردی کور و کر و لال را می‌توان به نویسنده‌ی معتبر جهانی تبدیل کرد، چگونه است که ما، افراد بااستعداد را در سیستم آموزشی خود، کور و کر و لال می‌کنیم. تفاوت آموزش پیامبرانه و تعالی‌بخش با آموزش منفعت‌محور دنیای کنونی، به چنین تفاوتی شبیه است. وارد توصیف الگوی مطلوب نمی‌شویم که در گزارش کلی خواهد آمد. در این گزارش، به بازگویی برخی الگوهای بشری می‌پردازیم که نظریه‌پردازان بزرگ یا مکاتب مهم، ارائه کرده‌اند و خواهیم دید که الگوی مطلوب گفته‌شده، با همه‌ی الگوهای بشری متفاوت است. پس از توصیف مختصر هر الگو، به دورنما و دکترین‌های آن اشاره خواهد شد.

پیش از آغاز بحث الگوها، به نکاتی دیگر اشاره می‌کنیم. نخست این که ما نام این بخش از گزارش را الگوی دانشگاه اسلامی گذاشته‌ایم در حالی که پیشرفت، واژه‌ای محدود به دوران روشنگری تا چند سده بعد است که سپس با واژه‌هایی همچون تکامل و پیشرفت ، جایگزین شد و این جایگزینی، حکایت از دگرگون شدن اندیشه‌ها داشت و بی‌دلیل نبود. تکامل از پژوهش‌ها و نظریه‌هایی در حوزه‌های زیست‌شناختی و فلسفه‌ی تاریخ و مانند این‌ها می‌آمد و سپس، پیشرفت  با آغاز برنامه‌ریزی‌های دولتی و نظریه‌هایی در اقتصاد صنعتی و روان‌شناسی اجتماعیِ فرهنگ و دموکراتیزاسیون سیاست و مواردی از این دست، پدید آمد. در ضمن، پیش از علم‌گرایی دوران روشنگری نیز سخنی از الگوی دانشگاه اسلامی در میان نبود. مردم به تکاملی الهی یا نظمی تحت سلطه‌ی اشراف و شاهان باور داشتد و پیشرفت به معنای مشارکت همه‌ی مردم و درک آنان از راه‌هایی بشری است که برای حل مسایل خود دارند به منظور دگرگونی فناوری و اقتصاد، حقوق و سیاست، جامعه و فرهنگ، و مانند این‌ها. بنابراین، پیشرفت سخنی است که تاریخ خاص خود را دارد. 

گرچه به موارد فوق آگاه هستیم، این معنا را پیشرفت را مدنظر نداریم. منظور ما از الگوی دانشگاه اسلامی در اینجا همه‌ی آن بینش‌هایی است که در نظریه‌های مختلف مکاتب و افراد تأثیرگذار، به عنوان راه حلی کلی و جهانی ارائه شده‌اند و بنابراین راه‌حل‌هایی تمدنی حساب می‌شوند. ممکن است اندیشمندان و مکاتبی که به آن‌ها اشاره می‌کنیم، با مفهوم پیشرفت و تمدن کاری نداشته باشند یا حتی با چنین مفهوم‌سازی‌هایی مخالف باشند. ما به موضع‌گیری‌های اینچنینی آنان کاری نداریم و تنها به دنبال راه‌هایی هستیم که آنان نشان داده‌اند و بسیارانی در تاریخ دنبال کرده‌اند. ما از آن‌ها، الگوهایی که دنبال شده‌اند یا مجموعه‌ی دورنما و دکترین‌ها را استخراج کرده‌ایم و در این متن بازگو خواهیم نمود.

دیگر این که به دلیل همان نکته‌ی نخست، ما ادعای توضیح و تفسیر اندیشه‌ی مکاتب و متفکرانی که از آنان سخن خواهد رفت را نداریم و تنها از زاویه‌ای که مطرح شد، به آنان خواهیم نگریست و تفسیر ما، محدود است به الگویی که از این اندیشه‌ها استخراج شده و در عمل پی گرفته شده است. به همین ترتیب، ما این اندیشه‌ها را جهانی فرض کرده‌ایم و برای مثال، از جهان حکمت نام می‌بریم گرچه افلاطون متناسب با چارچوب فکری خویش از شهر حکمت سخن گفته باشد.

اینک که سخن از الگوهای جهانی و تمدنی است، رجوع به نتیجه‌ی یک عمر تاریخ‌نگاری ویل و اَریِل دورانت (1380)، در کتاب «درس‌های تاریخ»، خالی از فایده نخواهد بود. «آیا پیشرفت واقعی است؟» نام فصل پایانی این اثر  است. مطابق این فصل، اگر به جنگ‌ها و ستم‌های امروز بنگریم، سخن فرانسیس بیکن که «دانش، توانایی است» را نابه‌جا خواهیم یافت و همه‌ی الگوی دانشگاه اسلامی شرمگین خواهند بود اگر بنگرند که پیشرفت ‌ی جهان ما در ابزارها بوده است و تکامل تفکر ما در جزئیات زندگی و نه خوشبخت‌ساختن آدمیان. بنابراین، نه دانش و نه هیچ ابزار دیگری ما را توانا نساخته است و در کنترل جنایت و ویرانی اخلاق زندگی و حفظ هستی جان و جهان خویش و زمین و محیط زیست خود، گامی از گام برنداشته‌ایم. در مقابل می‌توان شواهدی برای پیشرفت بشر آورد، همچون: کاهش قحطی‌ها، بهبود روش‌های درمانی، افزایش رفاه جمعیت‌ها، عمومی‌شدن هنر و فراغت تفریحی برای تعداد بیشتری از مردمان.

به هر روی، هر دو جبهه‌ی نظری، برای ویران‌ساختن یکدیگر، مهمات به اندازه‌ی کافی دارند و این نیز مسلم است که بشر، پیشرفتی مستمر و همه‌جانبه نداشته‌ است اما در نگاهی بر فراز تاریخ، این قدر می‌توان دید که ایده‌های گوناگون آزموده شده‌اند. در اعصار باستان، همواره از «اگر»ها سخن گفته می‌شد اما امروز بسیاری شواهد تاریخی وجود دارد که از تجارب ما آدم‌ها پدید آمده‌اند. بسیاری از اندیشه‌ها، مکاتب و ابزارهای سخت و نرم را آزموده‌ایم. دست‌کم می‌توان گفت که بشر بی‌تجربه به بشر باتجربه تبدیل شده است. ممکن است رسانه‌ها و رهبران فکری سبب شوند توده‌های مردم از این تجارب کم‌بهره بمانند اما انکارپذیر نیست که چنین تجاربی امروز وجود دارند و پیش از این وجود نداشتند.

دورانت‌ها بر این باورند که تمدن‌های بزرگ نمرده‌اند. فراز و فرود داشته‌اند اما نمرده‌اند. گوهر هر تمدن، تنها وابسته به تصادفی تاریخی نبوده است و پس از افول آن تمدن، در معابر مخاطره‌آالگو، انتقال یافته و گاه، بین تمدن‌های بعدی دست‌به‌دست شده است. انتقال دهنده‌ی تمدن‌ها، چیزی نبوده است جز آموزش و بدین ترتیب، گویی دستی پنهانی، گرچه با وقفه‌ها و بازگشت‌های بسیار، بشر را به پیش برده است و اگر چیزی ارزش هزینه‌کردن داشته باشد، همانا آموزش است که این تجارب را می‌کاود و نوسازی می‌کند و انتقال می‌دهد. تاریخ، اگر داستان خلق، حفظ، انتقال و به‌کارگیری این میراث باشد، داستان پیشرفت است.

دورانت‌ها در اثر مشهور خود، تاریخ تمدن، نیز از اهمیت آموزش در تمدن اسلامی ، اظهار شگفتی نموده‌اند. ماجراهای ستم، قوم‌گرایی، بیدادگری، چپاول و مانند این‌ها در آنچه بر این تمدن گذشت، بسیار است اما تمدنی چنین درخشان، پایه‌هایی دارد که بر آن‌ها استوار است. اگر توصیه‌ی پیامبر به تقوا و نبود معیار برتری افراد جز به تقوا، در تداوم این تمدن چندان پاس داشته نشد و دوباره معیارهای جاهلی بر این تمدن چیره گشت تا آنجا که سرانجام آن را به انحطاط کشاند اما در نگاهی دیگر، دلیل تداوم و استواری این تمدن را می‌توان یافت. آنجا که در نتیجه‌گیری بعدی دورانت‌ها که پیش‌تر آمد، آموزش پسینیان از تجارب پیشینیان، تا دوره‌ی زوال این تمدن برقرار ماند.

 دورانت‌ها (1389: 1924-1925) می‌نویسند: از سخنان پیامبر اسلام آشکار است که ایشان همواره طالبان علم را تشویق می‌کرد و محترم می‌داشت و اولویت علم، تفاوت عمده‌ی او با اغلب مصلحان دینی است. از سخنان اوست که هر کس به راهی رود که علمی جوید، خدا بر وی راهی به سوی بهشت بگشاید و نیز جوهر قلم عالمان دانا با خون شهیدان هم‌وزن و حتی وزین‌تر است. بر این پایه بود که ارتباط مسلمانان با دیگر فرهنگ‌ها، حس رقابت را در ایشان برانگیخت و چیزی نگذشت که در قلمرو اسلام، دانشور مقامی ممتاز یافت و هر جا این تمدن درخشان‌تر بود، مقام دانش افزون‌تر بود. مسافر در قلمرو اسلام به هر شهری می‌رسید، یقین داشت که می‌تواند در مسجد بزرگ شهر یک بحث علمی بشنود؛ طلبه‌ی مسافر غالبا می‌توانست در مدرسه‌ی شهر برای مدتی، علاوه بر تعلیم رایگان، جا و غذا نیز داشته باشد. بالاترین هدف طلبه این بود که شهادت‌نامه‌‌ی خصوصی از استاد بگیرد تا معلوم شود در رشته‌ای، شایستگی دارد.

شایستگی طلبه نه در مدرک و محفوظات بلکه در نکته‌سنجی و ظرافت، آزمون معلومات و مهارت، پاسخ‌گویی به‌جا و تهذیب اخلاق سنجیده می‌شد. در غالب مسجدها‌ و در بیشتر شهرها، کتابخانه‌های عمومی قرار داشت با تعداد زیادی کتاب و درهای کتابخانه‌ها هر زمان به روی جویندگان علم (طلبه‌ها) گشوده بود. برای نمونه، کتابخانه‌‌ای عمومی در موصل بود که یکی از نیکوکاران تاسیس کرده بود و مطالعه‌کنندگان، به جز کتاب، کاغذ مورد نیاز خود را نیز می‌گرفتند؛ فهرست کتاب‌های کتابخانه‌ی شهر ری، به‌تنهایی، ده جلد قطور بود و کتابخانه‌‌ی بصره به دانشورانی که در آنجا مطالعه می‌کردند مقرری و اعانه‌هایی می‌داد.  

جمع‌بندی بررسی الگوی دانشگاه اسلامی

خلاصه‌ی بررسی‌ها در الگو آینده‌پژوهی تمدن اسلامی با لحاظ دانشگاه اسلامی به این ترتیب شد:

اندیشمند

 یا مکتب

دورنما

دکترین‌ها

افلاطون

جهان

 حکمت

جهان باید بر پایه‌ی قانون اداره شود.

قانون باید در بستری عادلانه اجرا شود.

فیلسوف باید حاکم باشد تا قانون حفظ شود و عدالت اجرا شود.

ارسطو

جهان اعتدال

قوانین معتدل، جهان را به پیش می‌برند.

افراد معتدل، قوانین معتدل را می‌سازند و حفظ می‌کنند.

آموزش و پرورش معتدل، افراد معتدل را می‌سازد.

ابونصر

فارابی

جهان مستفیض

استحکام سلسله‌مراتب در اقشار جامعه با پیروی از سنت رئیس اول.

پیروی از رئیس (رهبر عقلی و دینی) برای انتقال فیض آسمانی به زمین.

تعلیم و تربیت مردم به طوری که هر قشری در کار خود خبره باشد.

فرانسیس بیکن

جهان علم

علم می‌تواند مشکلات بشر را حل کند

تنها راه حل تمدن‌سازی بشری، پیشرفت  و کاربردی ساختن علم است

تمدن پیشرفت کرده است، پیشرفت می‌کند و پیشرفت خواهد کرد

ماکیاوللی

جهان امنیت

رشد مردم و پیشرفت جامعه، پیش از هر چیز وابسته به امنیت است

امنیت درازمدت، مردم را آماده‌ی جمهوری می‌کند

جمهوری درازمدت، استعدادهای مردم را شکوفا می‌کند

فردریش نیچه

جهان ابرانسان‌ها

تمدن، روند اسارت انسان‌ها در ارزش‌هایی تحمیلی و همگانی است.

انسان‌ها باید از کسب فضایل خُرد بی‌شمار تحمیلی جامعه رها شوند.

راه رهایی، پرورش یک یا چند فضیلت مناسب در خود، در حد اعلاست.

اگوست کنت

جهان مدیریت‌شده

جامعه، پدیده‌ای قابل شناسایی و در نتیجه کنترل و مدیریت است.

شناخت جوامع با روش‌های علوم تجربی ممکن است.  

با مدیریت جوامع می‌توان به پیشرفت و صلح جهانی رسید.

امپراتوری (امپریالیزم)

جهان انباشت

انباشت ثروت به پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می‌انجامد.

راه رسیدن به انباشت، ایجاد فرهنگ نوآوری و کارآفرینی در جامعه است.

دولت، مسؤول برنامه‌ریزی زمینه‌های نوآوری و کارآفرینی است.

فاشیزم

جهان یکدست

پیشرفت تنها با اطاعت مطلق نیروهایی یکدست از پیشوا امکان‌پذیر است

برای اطاعت مطلق، باید دولت، حزب، پیشوا و افراد همه یکی شوند

هر چنددستگی طبقاتی، سیاسی، مدنی و فرهنگی مانع پیشرفت است

کارل مارکس

جهان عدالت

مشکل اساسی بشر بیگانگی است و نتیجه‌ی آن ستم‌پیشگی است.

جامعه‌ی ستم‌پیشه، دوگانه‌ی استثمارگر/استثمارشونده را بازتولید می‌کند.

تنها با حذف بیگانه‌سازی و استثمار، بشر به سمت صلح و پیشرفت می‌رود 

تکثرگرایی و لیبرالیزم

جهان آزادی

پیشرفت تنها با آزادی (حق انتخاب سرنوشت برای همه) ممکن می‌شود

آزادی تنها با نهادمند بودن حق مالکیت و مشارکت مردم ممکن می‌شود

مشارکت واقعی تنها با تکثرگرایی، دموکراسی و قانونمندی ممکن می‌شود

آنارشیزم

جهان بی‌دولت

هر گونه تمرکز قدرت مانند دولت را باید کنار نهاد.

با سقوط قدرت‌ها، بیگانگی پایان می‌یابد و کار و همکاری آزاد مردم آغاز می‌شود.

در کار و همکاری آزاد، پیشرفت تدریجی پدید می‌آید و مسایل بشر حل می‌شود.

رفاه‌گرایی

جهان بی‌نیازان

پیشرفت بشری در همبستگی اجتماعی بدون وجود فقر مطلق ممکن است.

نظام رفاهی با تأمین حداقل نیازهای زندگی برای همه، بستر این پیشرفت است.

پیشرفت در نظام رفاهی، کارا، پایدار و اخلاقی خواهد بود.

نخبه‌گرایان

جهان رقابت

تصمیم‌گیری نخبگان (برگزیدگان) به جای همه‌ی مردم برای جامعه بهتر است.

در همه‌ی جوامع در عمل، تصمیم‌گیرندگان اصلی، نخبگان هستند.

بنابراین پیشرفت جامعه در گرو رقابتی است که بهترین نخبگان را بر می‌گزیند.

بنابراین، در هر الگو، عنصری مرکزی وجود دارد که ادعا می‌شود با تمرکز بر آن و سامان دادن دیگر عناصر لازم برای بهبود اوضاع حول آن، می‌توان شهر، جامعه و جهان بشری را به پیش برد و به بهروزی رساند. در واقع هر کدام از الگوها را روادارانه حول یک «.... می‌تواند» درک می‌کنیم. برای مثال، افلاطون می‌گوید فیلسوف‌شاه می‌تواند یا بیکن می‌گوید علم می‌تواند یا نخبه‌گرایان می‌گویند رقابت می‌تواند زندگی‌ افراد و هستی جوامع را بهبود بخشد و به پیش برد.

یادآوری آن که نه این بخش خلاصه‌ی بخش‌های پیشین است و نه بخش‌های پیشین خلاصه‌ی اندیشه‌های متفکران یا مکاتبی که بررسی کرده‌ایم. ما تنها از زاویه‌ای ویژه به اینان نگریسته‌ایم و تنها ادعایی که شاید بتوان کرد این است که بگوییم چنین الگوهایی را نیز از یک بخش  اندیشه‌های نظریه‌پردازان یا مکاتب اشاره شده می‌توان استنباط نمود. هدف کلی این مباحث این بوده است که برخی از مهم‌ترین الگوهای بشری پیشرفت بازگو شوند تا الگوی اسلامی پیشرفت در مقایسه‌ با آن‌ها شفاف‌تر شود.

افلاطون: فیلسوف‌شاه می‌تواند...

فیلسوف‌ آگاه در جایگاه حکومت می‌تواند با هدایت مردم و حفظ قوانین متناسب و عدالت اجرایی، جهان را به پیش ببرد. جهان مطلوب، جهانی تحت فرمان حکمت است. 

ارسطو: آموزش و قوانین معتدل می‌تواند...

اعتدال در آموزش و پرورش افراد و همچنین در قوانین موضوعه می‌تواند دولت‌هایی معتدل و جهانی پیش‌رونده بسازد. جهان مطلوب، جهانی سراسر اعتدال است. 

ابونصر فارابی: حفظ سلسله مراتب تحت امر رهبر عقلی‌دینی می‌تواند...

پیروی از رئیس جامعه به عنوان که همزمان، برگزیده‌ی عقلی یا فلسفی و دینی جامعه است و رعایت سلسله‌مراتب ریاست در جامعه و پیشرفت ‌ی آن به کل زمین، باعث می‌شود فیض آسمانی در زمین جاری شود و پیشرفت مادی و معنوی حاصل آید. جهان مطلوب، جهانی است متصل به فیض قدسی.  

فرانسیس بیکن: علم می‌تواند...

پیشرفت علم دایمی است و پیشرفت همیشگی تمدن، ریشه در پیشرفت علم دارد. علم اگر کاربردی و همه‌گیر شود، تمام مشکلات بشر را حل خواهد کرد. جهان مطلوب، جهانی علمی و تحت کنترل دانشمندان است.

نیکولو ماکیاوللی: امنیت می‌تواند...

پیش‌شرط هر رشد و پیشرفتی در جامعه‌ی انسانی، امنیت است. در امنیت بلندمدت، مردم به هیچ نوعی از حاکمیت فردی و گروهی راضی نمی‌شوند و از اساس آن که به امنیت سرزمین‌ خود می‌اندیشد نه مستبد بلکه شهریار است و حکومت شهریاری به جمهوری می‌انجامد. در جمهوری، مردم بر سرنوشت خود حاکم و آگاه هستند و در چنین شرایطی، پیشرفت در همه‌ی امور امکانپذیر است. 

فردریش نیچه: ابرانسان می‌تواند...

جامعه و جهان آنگاه قدرت می‌گیرد که انسان‌های نیرومند داشته باشد. هر انسانی، نیرویی عظیم در خود دارد که با پرورش یک یا چند فضیلت تدوین اخلاقی خودبنیاد ممکن است. تمدن، با تحمیل ارزش‌ها و هنجارهای همگانی و حربه‌ی دروغین دولت به عنوان نماینده‌ی فرد، افراد را مجموعه‌ای از فضیلت‌های خُرد و موجوداتی میان‌مایه می‌سازد. راه پیشرفت بشر، پرورش ابرانسان‌هاست. افرادی که بنیان‌گذار اخلاق و فضایل و سلوک فردی خویش اند نه پیرو مکاتب و مراجعی که بیگانه با آن‌هاست.

 اگوست کنت: مدیریت می‌تواند...

همه‌ی امور جهان را با علم می‌توان شناخت و به همین ترتیب، جامعه مانند پدیده‌های فیزیکی قابل شناسایی توسط علم و کنترل توسط مدیران است. در آینده، جامعه‌شناسان همان مدیران فنی آگاه به صنایع، توانا به کنترل جامعه خواهند شد. آنان باید از روش‌های تجربی شناخت جامعه، ابزار شناخت، مداخله و کنترل را بسازند. با مدیریت جامعه به این ترتیب می‌توان به جای انقلاب و جرم و خشونت، به دگرگونی‌های آرام و جوامع بهنجار و صلح جهانی رسید.   

اندیشه‌ی امپراتوری: انباشت می‌تواند...

تنها راه پیشرفت افراد و کشورها در جهان، انباشت ثروت است. انباشت ثروت به بهبود سیستم اقتصادی و سپس آموزش بهتر می‌انجامد که آن هم پایه‌ای می‌شود برای پیشرفت ‌ی اجتماعی و سیاسی. انباشت توسط کارآفرینان و شرکت‌های بزرگ انجام می‌شود. حمایت از تولیدکنندگان ثروت و سرمایه‌داران یا برنامه‌ریزی کلان برای پدید آوردن‌شان اگر وجود نداشته باشند، مهم‌ترین کار دولت است چرا که پس از آن، پیشرفت به شکلی خودکار پدید خواهد آمد. 

اندیشه‌ی فاشیزم: خلوص می‌تواند...

تنها راه پیشرفت، اطاعت مطلق از پیشوا است چرا که ایدئولوژی فاشیزم، فرد فاشیست، رهبر فاشیست، حزب فاشیست و دولت فاشیست، همه یک چیز هستند و آن چیز، حرکت به سوی قدرت مطلق است. برای چنین هدفی لازم است هرگونه تفاوت حذف شود و جامعه یکدست گردد. در آن صورت است که فناوری‌های نو صنعتی و نظامی به کار خواهند آمد و پیشرفت را تسریع خواهند کرد. هر عاملی که بتوان با آن، تمام افراد جامعه را متحد و تفاوت‌ها را حذف کرد، قابل اتکاست. 

کارل مارکس و تضادگراهای انتقادی: عدالت می‌تواند...

مشکل بشر از بیگانگی آغاز شد یعنی آنجا که کسی برای دیگری و نه برای خود کار کرد. کار جوهره‌ی آدمی و بیگانگی با کار، بیگانگی با خود است. بیگانه‌شدن، همزمان برای کارگر و کارفرما روی می‌دهد چرا که یکی برای خود کار نمی‌کند و یکی اصلا کار نمی‌کند. برای رفع مشکل، باید از بیخ و بن جامعه‌ی ستم‌پیشه و روابط استثمارگر/استثمارشده را اصلاح کرد. تنها راه ممکن، رسیدن به آگاهی طبقاتی است یعنی همه‌ی کسانی که استثمار می‌شوند، دریابند و حس کنند که در حال استثمار شدن هستند و از استثمار و نه تنها استثمار شدن، بیزار شوند و حکومتی جهانی بر مبنایی ضداستثماری بر پا کنند. هر گامی در این مسیر، پیشرفت واقعی بشر است و هر چه جز این، آگاهی کاذب یا همان ایدئولوژی است که به توجیه استثمار کمک می‌کند.

لیبرالیزم: آزادی می‌تواند...

راه پیشرفت بشر با آزادی ساخته می‌شود یعنی برخورداری از حق حفاظت از زندگی، اندیشه، بیان و دارایی مادی و معنوی تک تک افراد جامعه که تنها با قانون ممکن است. قانونی که این حقوق را تحت عنوان حقوق بشر و حقوق سیاسی، به رسمیت می‌شناسد و حکومت، مبتنی بر آن و محدود به آن تشکیل می‌شود. یعنی هر فرد آزاد است مگر جایی که به آزادی دیگری لطمه بزند. قانون هر ملتی، بنیاد آن ملت است پس ملت از نظر سیاسی، قراردادی است نه بر پایه‌ی نژاد، قوم، دین، سرزمین و تاریخ و این‌ها عامل نابرابری قانونی افراد نباید باشند. اگر چنین باشد، گروه‌های متکثر در جامعه، به شکلی نهادمند هم در زندگی اجتماعی و هم در رأی‌گیری همگانی و دموکراتیک مشارکت می‌کنند و نمایندگانی در حکومت خواهند داشت یعین همه‌ی افراد از حق تعیین سرنوشت خود برخوردارند و کشمکش‌های مختلف حتی در عرصه‌ی قدرت به شکل صلح‌آالگو حل خواهد شد. چنین بستری جامعه را برای پیشرفت در همه‌ی ابعاد آماده می‌کند. هیچ پیشرفتی حتی در عدالت، بدون آزادی ممکن نیست.         

آنارشیزم: بی‌دولتی می‌تواند...

راز پیشرفت جامعه و جهان بشری در حرکت تدریجی آن است. هرنوع تمرکز قدرت به ویژه نوع متداول آن یعنی دولت، با وعده‌ی ایجاد امنیت و پیشرفت بهتر، در واقع به ناامنی و از بین بردن روند پیشرفت جامعه می‌انجامد. حالت طبیعی یعنی بدون دولت، حالتی بدون مسأله نیست اما انسان‌ها با کار آزادانه و همکاری آزادانه، به تدریج راه‌حل مسایل خود را می‌یابند حال آن که قدرت‌های بیرونی و وادارساز مانند دولت، ریبدن به حل مسایل را به‌کلی ناممکن می‌سازند چرا که قانون و سلطه‌گری را با ارتش و پلیس، جایگزین آزادی و عدالت می‌کنند و به جای راه صلح، راه جنگ را می‌گشایند. بنابراین، نخستین قدم، زدودن دولت و هر قدرت متمرکز از چهره‌ی جوامع بشری است، با نافرمانی مدنی، انقلاب و یا هر وسیله‌ی مناسب دیگر. همه‌ی پرسش‌هایی از این دست که بدون دولت چگونه نظم برقرار خواهد ماند، فارغ از پاسخی که به آن‌ها داده می‌شود، ایدئولوژیک هستند زیرا پیش‌فرض چنین سؤالاتی، اتکای امنیت و نظم به دولت است.  

رفاه‌گرایی: بی‌نیازی می‌تواند...

هر فرد انسانی، دست‌کم شایسته‌ و نیازمند حداقل‌هایی همچون امکان زندگی، سلامتی، آموزش و بهداشت است تا توانمندی حداقلی برای تلاش و پیشرفت را داشته باشد اما جوامع همه فقر مطلق و افراد ناتوان داشته‌اند. افرادی که شاید می‌توانستند بزرگان عصر خود باشند اما در شرایط بد قرار گرفتند. هر قانونی، فارغ از این که با چه رویکردی نوشته شود و هر سیستمی، پیامدهای زیانبار برای عده‌ای خواهد داشت. تنها الگوان این زیان کم‌تر یا بیش‌تر است. بسیاری از ناتوانان با این قوانین پدید می‌آیند پس باید جبرانی در کار باشد. در ضمن، بسیاری از افراد پس از سال‌ها کار کردن، از توان می‌افتند، کار آنان باید جبران شود. همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد اگر نمی‌توانیم عدالت را برقرار کنیم، لااقل از ناتوانی مطلق ارفاد پیشگیری کنیم. حداقل‌ها را برای همه فراهم کنیم و تا جای ممکن، آینده‌ی کوشش‌گران را تأمین کنیم. افراد، گروه‌ها، مناطق و کشورهایی که به جایگاه‌های بالای ثروت می‌رسند، علاوه بر تلاش خود، از شانس خوبی در جامعه‌ی بشری برخوردار بوده‌اند و می‌توانند بخشی از دارایی خود را (مثلا با پذیرش مالیات تصاعدی) هزینه‌ی اطمینان جامعه در برخورداری از حداقل رفاه برای همه‌ی افراد جامعه کنند. به این ترتیب، آنان نیز در جامعه‌ای امن‌تر و با افرادی سعادتمندتر و اخلاقی والاتر زندگی خواهند کرد. پیشرفت در چنین جامعه و  جهانی، صورت خواهد گرفت. 

نخبه‌گرایی: رقابت می‌تواند...

در همه‌ی جوامع و نظام‌های بزرگ بشری، نخبگان حاکم بوده‌اند. نمی‌توان جامعه‌ای بزرگ را پیدا کرد که همه‌ی مردم با هم در آن تصمیم‌گیری کنند و تصمیمات خود را اجرا کنند. به هر حال، متخصصان و نخبگان در رأس امور قرار می‌گیرند. مردم، نخبگان را رد یا تأیید می‌کنند. هر جامعه‌ای اقلیتی از نخبگان را دارد که اکثریتی از مردم پیرو آنان هستند. در ضمن، نخبگان بهتر از مردم تصمیم می‌گیرند. سیاست و مدیریت جامعه است که پیشرفت را باعث می‌شود و آن هم کاری تخصصی است و نخبگان عرصه‌ی خود را می‌طلبد. بنابراین، وقتی می‌دانیم پیشرفت در نهایت با هدایت نخبگان خواهد بود، بهتر است سیستمی از رقابت نخبگان برپا کنیم که بهترین‌ها در آن برگزیده شوند و جهان بشری را به پیش ببرند.  

جست‌وجوی مفهوم آموزش در قرآن کریم

برای سنخ‌شناسی انواع آموزش در قرآن کریم با توجه به ریشه‌های واژه‌ی آموختن یا «ع-ل-م» و درس دادن «د-ر-س» انجام شده است. هدف، به دست آوردن رهنمودی برای تعریف آموزش تعالی‌بخش است. این نوع آموزش، به عنوان دکترین اصلی تمدن اسلامی در الگو آینده‌پژوهی تمدن اسلامی در اندیشکده‌ی مطالعات راهبردی (دانا) معرفی شده است یعنی آن نوع از آموزش که پیامبر اکرم در امت اسلام به دنبال آن بود و مردمان را با آن نوع از آموزش، در جهت سیر الهی، دگرگون می‌نمود.

روش ما به این ترتیب خواهد بود که نخست، این ریشه در قرآن کریم جست‌وجود می‌شود. این جست‌وجو در نرم‌افزار صحیفه‌ی امام، ویرایش سوم، خواهد بود و برای پیشگیری از خطا در جمع‌آوری این آیات که داده‌ی اصلی پژوهش است، نتایج جست‌وجو با سایت‌های قرآنی کنترل خواهد شد. سپس، آیات تک به بک توسط پژوهشگر کنترل و فیلتر می‌شود یعنی تنها آیاتی باقی خواهند ماند که در آن‌ها این ریشه معنای مرتبط با آموزش دارد زیرا این ریشه به معنای دانستن نیز دارد مانند «علیم» به معنای دانا. در بخش توصیف اطلاعات، محور محتوایی آیه نیز استخراج خواهد شد.

در بخش تحلیل، بر اساس این محورها، سنخ‌های مختلف آموزش در قرآن استخراج خواهد شد. در بخش پایانی به خلاصه‌ای از پژوهش اشاره شده و انواع آموزش در قرآن بازگو خواهد شد و پیشنهادهایی برای تکمیل این پژوهش با هدف تعیین رهنمودهای توصیف آموزش تعالی‌بخش، مطرح خواهد شد.

2. جمع‌آوری داده‌ها: جست‌وجو در قرآن

 به دنبال جست‌وجوی ریشه‌های گفته‌شده در نرم‌افزار صحیفه‌ی امام (ویرایش3)، 864 آیه دارای واژه یا واژگانی با این ریشه‌ها یافت شدند. نتایج در جست‌وجوهای اینترنتی مانند پارس‌قرآن نیز چنین خواهد بود (http://www.parsquran.com) فقط باید دقت شود که تمام مواردی که بین این سه واژه جدایی می‌افتد نیز جست و جو شوند چون در واژگان عربی مانند زبان‌های وندی مانند فارسی و انگلیسی نمی‌توان انتظار داشت حروف یه بن همواره پشت سر هم حضور داشته باشند.

به دلیل وجود ابواب و اوزان و موارد دیگر در زبان عربی، جدایی بین حروف بن‌های فعلی، وجود دارد برای نمونه، اسم فاعل از علم، عالم است. به هر روی، اگر چنین موردی رعایت شود، نتیجه مانند آنچه در پیوست1  (همه‌ی آیاتی که از ریشه‌ی ع-ل-م، واژه یا واژگانی دارند) می‌بینیم خواهد بود. این پیوست و پیوست 2  (ترجمه‌ی آیات موجود در پیوست1) را پس از نتیجه‌گیری این پژوهش، برای بررسی و کنترل احتمالی محققان دیگر  یا پژوهش‌های مشابه و دست دوم آورده‌ایم. 

3. توصیف اطلاعات: یافتن آیات مرتبط با بحث

 پس از جست‌وجو و یافتن آیاتی که در پیوست‌ مشاهده می‌شود، لازم است موارد مرتبط با بحث خویش، یعنی «آموزش» را جدا کنیم چون بیشتر موارد پیدا شده، نامرتبط هستند. دلیل این امر، معانی دیگر این ریشه مانند دانستن است مثلا علیم بارها به صورت جمله‌ی «در والله علیم خبیر» به کار رفته است که ربطی به بحث آموزش نخواهد نداشت. به این ترتیب، پس از بررسی مورد به مورد، به لیستی 43 آیه‌ای می‌رسیم که در آن‌ها، ریشه‌های «ع-ل-م» و «د-ر-س» در واژگانی به کار رفته اند که به معنای آموزش، درس دادن، آموختن و معانی مشابه مربوط به بحث ما است.

4. تحلیل اطلاعات: سنخ‌شناسی انواع آموزش در قرآن

 نخست، انواع آموزش در 43 آیه‌ی ذکر شده را در جدول تلخیص و سنخ‌بندی می‌کنیم:

ردیف

سوره

آیه

محور محتوایی

سنخ آموزش

1

2

31

آموزش نام‌ها توسط خدا به انسان

علم خداداد

2

2

32

آموزش خدا به فرشتگان

علم خداداد

3

2

102

آموزش سحر توسط فرشتگان به انسان

مهارت‌آموزی

4

2

129

آموزش کتاب و حکمت توسط پیامبران

کتاب و حکمت

5

2

151

آموزش کتاب و حکمت توسط پیامبران

کتاب و حکمت

6

2

251

آموزش خداوند به داوود

علم خداداد

7

2

282

آموزش خداوند به انسان با آیات قرآن

کتاب

8

3

48

آموزش خداوند به انسان

کتاب و حکمت

9

3

79

آموزش مردم توسط پیامبران با کتاب الهی

کتاب

10

3

164

آموزش مردم توسط پیامبران

کتاب و حکمت

11

4

113

آموزش پیامبر توسط خداوند

خداداد و کتب و حکمت

12

5

4

آموزش خدا به انسان و انسان به حیوان

خداداد و مهارت‌آموزی

13

5

110

آموزش خدا به پیامبر

کتاب و حکمت

14

6

91

آموزش به مردم

کتاب

15

6

105

آموزش خداوند به پیامبر

علم خداداد

16

7

169

نیاموختن دلباختگان دنیا از کتاب خدا

کتاب

17

12

6

آموختن تأویل خواب به یوسف پیامبر

تأویل خداداد

18

12

21

آموختن تأویل خواب به یوسف پیامبر

تأویل خداداد

19

12

22

علم و قوه‌ی داوری بخشیدن به یوسف (آتَیناهُ)

داوری خدادداد

20

12

37

آموختن تأویل خواب به یوسف پیامبر

تأویل خداداد

21

12

68

دانایی یعقوب را خدا به او داده بود

علم خداداد

22

12

101

سپاس یوسف از خدا برای آموختن تأویل خواب

تأویل خداداد

23

16

103

رد معلم غیرعرب و تأکید خدادادی بودن قرآن

علم خداداد

24

18

65

علم خدادادی دانشمند همسفر موسی

پیش‌گویی خداداد

25

18

66

درخواست آموزش (مربی‌‌گری) موسی از همسفر

مربی‌گری

26

20

71

فرعون ساحران را شاگردان موسی می‌خواند

مهارت‌آموزی

27

21

79

داوری و دانش سلیمان خداداد بود

داوری خدادادی

28

21

80

مهارت زره‌سازی را خداوند به داوود آموخت

مهارت خداداد

29

26

49

فرعون ساحران را شاگردان موسی می‌خواند

مهارت‌آموزی

30

27

15

علم داوود و سلیمان خدادادی بود

علم خداداد

31

27

16

خداوند فهم زبان پرندگان را به سلیمان داد

علم خداداد

32

28

14

علم موسی خدادادی بود

علم خداداد

33

34

44

آموزش مردم با کتاب الهی توسط پیامبران

کتاب

34

36

69

نفی آموزش شعر به پیامبر از سوی خداوند

مهارت‌آموزی

35

44

14

رد تعلیمات رو در روی پیامبر توسط کافران

چهره به چهره

36

53

5

آموختن پیامبر از فرشته (در افق اعلی، قاب قوسین)

وحی

37

55

2

خداوند (رحمن) قرآن را به پیامبر یاد داد

علم خداداد

38

55

4

خداوند (رحمن) قرآن را به پیامبر یاد داد

بیان خداداد

39

62

2

پیامبر کتاب و حکمت به مردم آموخت

کتاب و حکمت

40

68

37

خدا به منکران: این نوع داوری را از کتابی آموخته‌اید؟

کتاب

41

96

4

آموختن به وسیله‌ی خواندن و نوشتن (قلم)

خواندن و نوشتن (قلم)

42

96

5

آموختن نادانسته‌ها به انسان (با قلم)

خواندن و نوشتن (قلم)

43

102

5

خداوند به کافران می‌فرماید که علم‌الیقین نیاموخته‌اند

علم‌الیقین

بنابراین، انواع آموزش شناسایی‌شده در جدول زیر آمده‌اند. برای کلی‌تر کردن سنخ‌شناسی خود، انواعی بزرگتر را در نظر می‌گیریم: علم‌الیقین، وحی و تمام علوم و مهارت‌های خداداد را در دسته‌ی آموزش علم خدادادی می‌آوریم تا در جدول بعدی، انواع کلی آموزش در قرآن و فراوانی یا تکرار آن‌ها را ببینیم. 

سنخ کلی

تعداد تکرار (فراوانی)

انواع آموزش

خدادادی

1

بیان خداداد

خدادادی

1

پیش‌گویی خداداد

خدادادی

4

تأویل خداداد

چهره به چهره

1

چهره به چهره

خدادادی + کتاب + حکمت

1

خداداد و کتب و حکمت

خدادادی + مهارت‌آموزی

1

خداداد و مهارت‌آموزی

خواندن و نوشتن

2

خواندن و نوشتن (قلم)

خدادادی

1

داوری خدادادی

خدادادی

1

داوری خدادداد

خدادادی

10

علم خداداد

خدادادی

1

علم‌الیقین

کتاب

6

کتاب

کتاب + حکمت

6

کتاب و حکمت

مربی‌گری

1

مربی‌گری

خدادادی

1

مهارت خداداد

مهارت‌آموزی

4

مهارت‌آموزی

خدادادی

1

وحی

جمع

43

جمع

پس به طور کلی (با ریشه‌های علم و درس)، به هفت نوع آموزش در قرآن کریم اشاره شده است:

تعداد تکرار (فراوانی)

نوع آموزش اشاره شده

23

علم خدادادی

13

کتاب

7

حکمت

5

مهارت‌آموزی

2

خواندن و نوشتن

1

مربی‌گری

1

چهره به چهره

52

مجموع

5. نتیجه‌گیری

هدف ما در راستای الگوی دانشگاه اسلامی ،  شناسایی انواع آموزش در قرآن کریم بود. آشکار است که چنین شناختی، با کاری تفسیری و دشوار به دست می‌آید و نیازمند پژوهش‌های مختلف است. با این این حال، ما از دو ریشه‌ی علم (ع-ل-م) و درس (د-ر-س) آغاز کردیم تا گامی مختصر در این راه برداشته باشیم. مسلما با انواع ریشه‌های مرتبط مانند هدایت (ه-د-ی) و عبرت (ع-ب-ر) نیز می‌توان این کار را تکمیل نمود. در مطالعه‌ی حاضر، قصد ما بررسی ریشه‌هایی بود که دقیقا مرتبط با بحث آموزش هستند اما آگاهیم که تکمیل این کار با بررسی آیه به آیه و آنگاه بررسی تفسیری، تکمیل خواهد شد.

به هر روی، پس از جست‌وجوی اولیه و آیه‌هایی دارای ریشه‌های گفته‌شده به دست آمد اما در تمام این آیات، معانی واژگانی که با این دو ریشه وجود داشتند مرتبط با بحث آموزش نبود. با پالایش آیه‌های به دست آمده در بازخوانی محقق، 43 آیه با معانی مرتبط به بحث، شناسایی شد. در هر آیه، نوع آموزش با محتوایی محوری دنبال می‌شد، مثلا آموزش توسط خداوند به فرد داده شده بود (آتَیناهُ)، مهارتی آموخته شده بود، به آموزش چهره به چهره و شفاهی اشاره شده بود یا مانند این‌ها. سرانجام در تلخیص انواع این آموزش‌ها، به هفت سنخ کلی رسیدیم که به ترتیب تأکید یعنی تکرار در آیه‌های مختلف عبارت اند از:

1. علم خدادادی (اعم از وحی، علم‌الیقین، معراج، هدایت باطنی و انواع آموزش الهی)

2. کتاب (اعم از مراجعه‌ی استدلالی به کتاب خدا یا احکام آن، عبرت از قصه‌های پیشینیان و تفکر در آیات) 

3. حکمت (همواره با «کتاب» همراه است یعنی تربیت برای دریافت روح  و شیوه‌ی کاربست آیات کتاب خدا)

4. مهارت‌آموزی (تربیت و آموزش عملی معرفت است که برای سحر، شعر و شکار به آن اشاره شده است)

5. خواندن و نوشتن (در سوره‌ی قلم، دو بار با واژه‌ی قلم به این نوع آموزش اشاره شده است)

6. مربی‌گری (درخواست موسی از همسفر اتفاقی وی- به تفسیری، خضر- بود ولی سرانجام میسر نشد)

7. چهره به چهره (نوع راهنمایی پیامبر برای کافران بود که به دلیل انگیزه‌های پلیدشان، بر آنان اثر نکرد)

بنابراین، با تذکر دوباره‌ی این نکته که تمام موارد مرتبط با آموزش لزوما با  واژگانی که معنای آموزش دارند (ریشه‌های «ع-ل-م» یا «د-ر-س») نمی‌آیند و ممکن است با هدایت، رهبری، تربیت و مانند این‌ها باشند به جمع‌بندی نتیجه‌ی موقتی که در اینجا توانستیم به آن دست یابیم، می‌پردازیم. بر اساس این جمع‌بندی، مهم‌ترین تمرکز قرآن کریم بر آموزش الهی است یعنی آموزش به روش غیرمادی چون وحی و هدایت باطنی. این روش مربوط به آموزش توسط انسان‌های غیرمعصوم به یکدیگر، نیست. 

 با این حال، آموزش الهی یا خدادادی همواره در جریان است و انسان‌ها  از آن بهره‌مند هستند. آنچه الگوان این بهره‌مندی را می‌افزاید، تأکیدهای بعدی است: کتاب و حکمت. کتاب خدا و به طور کلی آموزش برپایه‌ی مکتوبات، پایه‌ی حکمت نیز می‌شود. حتی به پیامبر توصیه می‌شود که بپرسد کافران از کجا استدلال می‌کنند؟ آیا کتابی دارند؟ بنابراین، کتاب برای آموزش اصولی مورد توجه است. با این حال، اغلب موارد، کتاب و حکمت می‌آیند. کتاب را باید با بینش عمیق، دریافت و به کار بست. برای نمونه، صاحب حکمت در کتاب خدا، داننده‌ی اهداف و کاربست آیات کتاب خدا است. پس از این‌ سه مورد، مهارت‌آموزی، گفت و گوی چهره به چهره و مربی‌گری را داریم.